دختران تالی
زنده گی در تالی دوباره جاری می شود. کبک ها می خوانند، سیاچه ها چهچه می زنند، کبوترها بر فراز دره پرمی زنند و می چرخند، سپیدارها برگ می لرزانند و سر می جنبانند، بره ها بع می کشند و چوپان ها هی می زنند و نی می زنند. ابرها می آیند، می بارند و می روند و زمین ها سبز می شوند و گندم ها می رویند، به درو می آیند، خرمن می شوند، کوبیده می شوند، نان می شوند و بر سفره ها چیده می شوند. همین طور سه سال فصل بعد فصل می آید و می رود تا این که در یک شام زمهریری پر از برف، مردم تالی از کنار بخاری ها و زیر صندلی ها بیرون می دوند و بر سر بام ها بالا می شوند و چشم به راه می دوزند. این بار سیمین را می آورند. جنازه سیمین در تابوتی است و تابوت بر سر شانه هاست. با رسیدن سیمین خورشید زود سر در پشت کوه ها فرو می کند و آسمان را خون می گرید. پرنده ها به لانه های شان می خزند و فقط جغدها بر سر صخره ها می مانند و هو می زنند و فرورفتن دره را در تاریکی مذابی نظاره می کنند
Auteur | | Onbekend |
Taal | | Perzisch |
Type | | E-book |
Categorie | |